متن و دلنوشته های زیبا و مطالب عاشقانه
دختر :شنیدم داری ازدواج می کنی ..مبارکه..خوشحال شدم شنیدم..
پسر :مرسی..انشااله قسمت شما!!
دختر:می تونم برای آخرین بار یه چیزی ازت بخوام??
پسر:چی می خوای??
دختر:اگه یه روز صاحب یه دختر شدی می شه اسم منو بذاری روش??
پسر:چرا??می خوای هر موقع که نگاش می کنم ..صداش می کنم درد بکشم??
دختر:نه..آخه دخترا عاشق باباهاشون می شن..می خوام بفهمی چقدر عاشقت بودم..♥♥♥
ازاین تکرارساعتهـ ـا
ازاین بیهوده بودنهـ ـا
ازاین بی تاب ماندنهـ ـا
ازاین تردیدـهـ ـا
نیرنگهـ ـا
شکهـ ـا ...
خیانتهـ ـا
ازاین رنگین کمان سرد آدمهـ ـا
و از این مرگ باورها ورویاهـ ـا
پریشانمـــ
دلـ ـم پروازمیخواهد........
خیـآلــ ـــِ تو
یِڪ فِنجآטּ قَهوِهــ
سُڪوتے سَرﬤ
وَ بآز هَمــ خیآلِ تو
ایטּ روزهآ فَقط خیآلِ توستــ
کِه فَضاےِ اُتآقَمــ رآ پُر ڪرﬤه
اَمّآ ڪآش جآےِ خیآلَتـــ
حُضورَتـــ ــــ
این آغوشِ سَرﬤ رآ گَرمــ مے ڪرﬤ
خـسـتـه تـر از آنـم
کـه لـیـوانـی چـای
آرامـَم کـنـد
آغـوش ِ گـرم ِ تـو را مـیخـواهـم
در جـنـگـلـی نـاشـنـاس
وقـتـی کـه آسـمـان
از لابـهلای شـاخـههـا
سـرک مـیکـشـد
تا حالا شده یه چیزی تو دلت سنگینی كنه....؟؟؟خیلی سخته آدم كسی رو نداشته باشه...
دلش لَــكــ بـِـزَنـــه كــه بـــا یــِــكــی دَردِ دِل كـُـنــه وَلی هــیچــكی نَــبــاشــه...
نتونه به هیچكی اعتماد كنه هر چی سبك سنگین كنه تا دردش رو به یكی بگه ...
آخَـــرِش بـِــرســـه بــــه یـــه بـُــن بـَــســـت ...
تك وتنها با یه دلی كه هی وسوسش می كنه اونو خالی كنه ...
اما راهی رو نمی بینه سرش روكه بالا می كنه آسمون رو می بینه
به اون هم نمی تونه بگه...
خِــیـــری اَز آسِــمـــون هَـــم نَـــدیــــده
مگه چند بار اشك های شبونش رو پاك كرده...؟!
بهش محل هم نداده تا رفته گریه كنه
زود تر از اون بساط گریه اش رو پهن كرده تا كم نیاره ...
خیلی سخته آدم خودش به تنهایی خو كنه اما دلی داشته باشه كه مدام از تنهایی بناله...
خـِــیــلی سَـــخـــتـــه آدَم نَـــدونـــه كُـــدوم طَـــرَفـــیـــه؟!
خیلی سخته آدم احساس كنه خدا اونو از بنده هایش جدا كرده ...
خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می كنی داره به حرفات گوش می ده یا ...
پَــرده ی گُـــناهـــات اونـقَـــدَر ضَـــخــیـــم شُـــده كــه صِــدات بـــه خُــدا نـِـمی رِسه.... ؟!
دوباره چسب خورده ترین قسمت سینه ام می شکند
جایی که تمام ساعت های سکوت سعی به جمع کردن آن داشته ام
تب می کند نگاه ... می سوزد این دلم
قلبم چه بی کس است
دنیا
هَــــــمـــیـــــن بَـــس اَســــتـــ
روی سنگ قبرم بنویسید کسی بود که رفت
لحظه ای از غم ایام نیاسود که رفت........
بنویسید از آغوش خدا آمده بود
هیچکس هیچ نفهمید چرا آمده بود..........
بنویسید نفهمید کسی دردش را
هیچ کس درک نمیکرد رخ زردش را ........
بنویسید که یک عمر کسی را کم داشت
در نگاهش اتر از حادثه ای مبهم داشت
بنویسید هوای دل او ابری بود
بنویسید که او اسطوره ی بی صبری بود
بنویسید پرش لحظه ی پرواز شکست
بنویسید دلش را به دل پیچک بست
روی قبرم بنویسید دلی عاشق داشت....
دور تا دور دلش یاس و اقاقی می کاشت
رج به رج فرش دلش را گره با خون میزد
شهرتش طعنه به رسوایی مجنون میزد....
بنویسید که با عدل جهان مساله داشت
بنویسید که از آدم و عالم گله داشت
شعر جانسوزی اگر گفت همه از دل بود....
بنویسید که پای دلش در گل بود
بنویسید که پروانه صفت سوخت پرش
بنویسید غمی بود به چشمان ترش
بنویسید که همواره غمی پنهان داشت.....
بنویسید به تقدیر و قضا ایمان داشت
بنویسید جوان رفت کهنسال نبود...... بنویسید اگر حرف نزد لال نبود...
دلت تنگ یک نفر که باشد
تموم تلاشتُ هم کــہ بکنـے
تا خوش بگذره
و لحظــہ اے دل تنگیتُ فراموشش کنـے
فایده نداره
تو دلت تنگــہ
دلت واســہ همون یــہ نفر تنگــہ
تا نیاد
تا نباشــہ
هیچـے درست نمیشــہ...
دلم پر است پر
آنقدر که گاهی وقت ها اضافه اش از چشمانم بیرون میریزد.....
دستـــت می سوزد با سیـــــگار !
به خودت می آیی
یادت می آید دیگر نه کسی است
که از پشت ♥بـــــغــــلــــت♥ کند
نه دستی که شـــــانه هایت را بگیرد
نه صــــدایی که قشنگ تر از بــــــــــآد باشد ..
اسم این // تـ ـ نـ ـ ـهـ ـایـــــی // است..
این روزها هوا خیلی غبار آلود است
گرگ را از سگ نمی توان تشخیص داد
هنگامی گرگ را می شناسیم که دریده شده ایم
شهـــامــت مــی خواهــد
ســـــرد بــاشــی…
و گـــــرم لبخنــــد بزنـــی ..!
ﮔﺎﻫـﮯﺣﺘـﮯ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ
ﺭﺍﻧـﮕﺎﻩ ﮐـﻨـــﻢ ،ﮐﻪ ﺑـﺒـﯿـﻨـﻢ ﺟـﺎﻡ
ﺧﺎﻟﯿـﻪ ، ﯾﺎ ﻧـﻪ !؟…
دروغ های تو قابل تحمل تر بود !
به خاطر کودکی بود و شیطنت
به خاطر این بود که دنیای آدمها را تجربه نکرده بودی
که ببینی یک دروغ،چه ها میکند !
این جا دروغشان به بهای یک زندگی تمام میشود!به بهای یک دِل شکستن !
اینجا دروغ ها باعث مرگ عشق و اعتماد میشود !
این جا آدم ها دروغ های شاخ دار می گویند
بعد دماغ دراز خود را جراحی پلاستیک می کنند !!!
برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم
دست نوازش بر سرش میکشم میگویم:
«غصه نخور، میگذرد …»
برای دلم، گاهی پدر میشوم
خشمگین میگویم: «بس کن دیگر بزرگ شدی ….»
گاهی هم دوستی میشوم مهربان
دستش را میگیرم میبرمش به باغ رویا …
دلم ، از دست من خسته استــ.....
خیلی وقتا بهم میگن چرا می خندی؟! بگو ما هم می خندیم!
اما هرگز نمیگن چرا غصه می خوری؟! بگو ما هم بخوریم!
دردل دادگی بی انتها
روزها ی ساده زندگی ماشینی
لحظه های دیونه شدن دل
نبودنت رو فریاد می زنم
چه سر ده جای دستان مهربونت رو ی گونه های من
رد پای اشک جا خوش کرده بر صورت من
تکرار اسم زیبات شده ذکر من
نگاه جستجو گر من شده فریاد قلب من
که دوباره بیای با تمام خاطرات زیبایت
می ترسم از اینكه…
یه روزی ،یه جایی، من و تو…
خیلی دور از هم.!
شب و روز در آغوش یك غریبه
بی قرار هم باشیم ...
و بعد از هر بار هم آغوشی به یاد
آغوش هم بیصدا گریه كنیم