عاشقانه
ودن تو دلیل نمیخواهد ،توخودت دلیل بودنی ،بودن من را دلیل باش
از دورترین نقطه عشق ،دل به پرگار خدامی بندم ،
شاید به تو رسیدن در یک شعاع زیاد هم محال نباشد...
متن و دلنوشته های زیبا و مطالب عاشقانه
ودن تو دلیل نمیخواهد ،توخودت دلیل بودنی ،بودن من را دلیل باش
از دورترین نقطه عشق ،دل به پرگار خدامی بندم ،
شاید به تو رسیدن در یک شعاع زیاد هم محال نباشد...
خوبیه تنهایی اینه که :
از هیچی دیگه نمیترسی . حتی از اینکه کسی ترکت کنه ...
واسه خودت زندگی میکنی و به حرف دیگران هم کاری نداری ...
یادت میوفته خدایی هم داری و میتونی باهاش درد و دل کنی ...
تـنـها هـا . . .
دلسوزيِ آدم هاي محترم رو نميخوان . . .
تـنـها براي سوزِ دلِ شون . . .
احترام آدم ها رو ميخوان . . .
داشـتن مغــــز دلــيل قطـعـي
بــر انســــآن بــــودن نيــــست. . .
پســته و بــادم هــم مـغــز دارنــد. . .
بـــراي انـــسآن بــودن. . . بــــآيـــد شعـــور داشـــــت. . .
ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻢ
ﻓﻘﻂ ﺑﺎ تو ﺁﺭﻭﻡ ﻣﻴﺸﻢ..
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻢ ﻣﻴﻜﻨﻲ
ﻫﻤﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻫﻢ ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻪ ﺁﺭﻭﻣﻢ ﻛﻨﻪ ...
وقتی رفت ….!
گفت تو را هم می برم …
باخوشحالی گفتم:کجا؟
گفت: “ازیادم”
آنچه گذشت و آنچه شکست حسرت مخور،
زندگی اگر زیبا بود با گریه آغاز نمی شد
وداع آخرم با تو، وداعم با نفس هامه
ببين نزديكه ويرون شم، رفيقم قلب تنهامه
يه دريا تو چشام دارم،شبم لبريز بارونه
بدون تو كسي جز من، كنار من نميمونه
کي اشکاتو پاک ميکنه
شبا که غصه داري
دست رو موهات کي ميکشه
وقتي منو نداري
شونه کي
مرهم هق هقت ميشه دوباره
از کي بهونه ميگيري
شباي بي ستاره
برگ ريزوناي پاييز
کي چشم به رات نشسته
از جلو پات جمع ميکنه
برگاي زرد و خسته
کي منتظر ميمونه
حتي شباي يلدا
تا خنده رو لبات بياد
شب برسه به فردا
کي از سرود بارون
قصه برات ميسازه
از عاشقي ميخونه
وقتي که راه درازه
کي از ستاره بارون
چشماشو هم ميذاره
نکنه ستاره اي بياد
ياد تو رو نياره
کاش لحظه هاي رفتن
نمي باريد اشک چشمام
هق هق دلتنگي يامو
مي شکستم توي رگهام
دل پر تحملم از
گريه ي من گله داره
چهره ي سرخ غرورم
از شکستم شرمساره
باغ پيوند من و تو
پره از عطر اقاقي
فصل آشنايي ما
سبز خواهد ماند باقي
همه ي آنچه که دارم
پيشکش سادگي تو
سوگلي ترانه هايم
هديه ي يه رنگي تو
فکر من مباش مسافر
به سپيده ها بيندش
چشم فردا ها به راهه
راه سختي مانده در پيش
اي تولد دوباره
فصل آغاز من و توست
اي رها از رخوت تن
وقت پر کشيدن توست
خدایا راز دل با تو چه گویم که خود راز دلی
دانه و لانه و بال و پرواز دلی
من همین حوالی توأم...
شاید کمی دورتر و تو در حوالی دلم !!!
باور کن نزدیکتر ...
من و مترسک دردمان مشترک است،دور جفتمان را کلاغ هایی گرفته
است
که از خودمان فراری اند اما بخاطر نیازشان سمتمان می آیند...!!!
وقتی کسی در کنارت هست ، خوب نگاهش کن
به تمام جزئیاتش
به لبخند بین حرف هایش
به سبک ادای کلماتش
به شیوه ی راه رفتنش ، نشستنش
به چشم هاش خیره شو
دستهایش را به حافظه ات بسپار
گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت
میگذارند …
به یادت افتادم اشک از چشمانم سرازیر شد
یادم رفته بود حتی بزرگی یادت هم در ذهنم نمیگنجد
وقتی یه آدم میگه
هیچکس منو دوست نداره ،
منظورش از هیچکس
یک نفر بیشتر نیست . . .
همون یه نفری که واسه اون همـــه کسه !
تنهایی تاجی است برسر افراد تنها که
فقط
خودشان آن را نمی بینند!
خدای من با من بمان:
تنها نشسته ام.... خدای من !....آنقدر خسته ام که تنها تو میدانی !...می دانی ؟!!.....یقین دارم که از عمق
تنهاییم آگاهی....
وداع آخرم با تو، وداعم با نفس هامه
ببين نزديكه ويرون شم، رفيقم قلب تنهامه
يه دريا تو چشام دارم،شبم لبريز بارونه
بدون تو كسي جز من، كنار من نميمونه
گفت تو را هم می برم …
باخوشحالی گفتم:کجا؟
گفت: “ازیادم”
دَمــہ اونــے كــہ تَنهاست گَرم.......
نـَـہ اینكــہ نَتونِستــہ با كَسـے باشـــہ نـَــہ؛
بَلكــہ نَخواستـــہ با هَركَســے باشــہ
می گوینــــد: "دل بــــه دل" راه دارد ...!
پــــس چــــرا وقتــــی ;
"دلــــم" را شکستــــی ,
"دلــــت" نشکســــت ؟!!!
این روزها در من خدایی می کند...
چیزی شبیه تو...
تو که هستی انگار آرامترم...
در زندگی چیزی هست که می خواهمش...
چیزی هست که مرا به این زمین پیوند می دهد... وقتی نیستی انگار در این دنیا جایی ندارم...
روز و شب هایم به کندی می آیند و میروند...
لحظه ها انگار جان می کنند که تمام شوند... و مرا به روزهای آمدنت برسانند...
روزها هی عقب می روند تا...
تا شعله ور تر کنند آتش انتظارم را... این روزها چقدر دلم عجیب...
دلم هوای مهربانیت را کرده...